دختر توی آینه

ابر وباد ودریا گفتن حس عاشقی همینه ...

دختر توی آینه

ابر وباد ودریا گفتن حس عاشقی همینه ...

اینجا وطن من نیست ...

حالم بهم میخورد از این جماعت چاپلوس پاچه خوار که مثلا از فرهنگیان سرزمینی متمدن و اسلامی اند !!! هشتاد هزار تومان برای خرید یک سبد گل و فرستادن آن در خانه ی مدیرشان که از زیارت خانه ی خدا بازگشته است و هزاران بار با زبان و بی زبان بهشان حالی کرده که هیچ چیز نمیخواهم .... گلی که دو روز دیگر پژمرده میشود !!! اینها یا نمیفهمند یا خودشان را به نفهمی میزنند !! واقعا چه لزومی دارد یک همچین کاری کرد وقتی که میدانیم هر شب هزاران بچه در این شهر سر گرسنه بر زمین میگذارند ... واقعا چرا ؟؟؟

میگویند در این بی گازی و سرما در ساری نان شیرمال دانه ای 3 هزار تومان شده بوده است !!! این هم باز از ایرانیهای با معرفت ... این هم باز از دوستی و مهربانی یک ایرانیی ... این هم برای کسانی که عاشق وطنند و مردم دلسوز و مهربانش !!!

هر چه فکر میکنم از چهار فصل و آفتابش که بگذریم دیگر هیچ چیز ندارد ..جز دروغ و نیرنگ و یک مشت انسان از خدا بی خبر که نمیدانند چه گندی میزنند بر این مملکت وییران شده !!!

من میدانم ماندنی نیستم .. میروم و دیگر پشت سرم را هم نگاه نمیکنم ... میدانم دل تنگ میشوم برای خانواده ام .. برای خانه ام .. برای کسانی که دوستشان دارم ... اما هیچ گاه نخواهم گفت :" آه وطن دلم برایش تنگ شده است !!!" هیچگاه نخواهم گفت ...

نظرات 13 + ارسال نظر
آرش چهارشنبه 26 دی 1386 ساعت 01:01 ب.ظ http://www.setarehbaran.blogsky.com

واقعا من هم بعضی وقتها مثل خودت به این چیزها فکر می کنم
نمی دونم چرا به این وضع دچار شدیم.چشم و هم چشمی که داره بیداد می کنه.از فرهنگ و تمدنی دم می زنیم که در اصل چیزی ازش باقی نمونده.این که به کجا داریم میریم و سرنوشت مردم و کشورمون چی میشه واقعا جای سوال داره.
شاید هم به خاطر همینه که هر که حالیش بود و به عبارتی سرش به تنش می ارزید از این کشور رفت و هر چی نالایق بود سر کار اومد.

نوشزاد چهارشنبه 26 دی 1386 ساعت 08:14 ب.ظ

منم اگه یه روز از اینجا برم هرگز دلم براش تنگ نمیشه
آخه این ایران بی چشمو رو چی به ما داده که انتظار معرفت داره ازمون؟؟!!

بیاا ببا همم بریییمم
ایتالی خوبه ؟ میای دیگه ؟ اگه نه هم که همون انگلند.... سوئدم میتونیم ... نوشی انتخاب کن پلیزز وقت نداررییمم :))))(چشمک)
هیچی نداده ... هیچی ... به قول خانوم پیروز یادته ؟ نسل پدر سوخته !!

هومن چهارشنبه 26 دی 1386 ساعت 08:36 ب.ظ http://www.hoomy.persianblog.ir

نمی دانم ولی من دوستش دارم با همه مشکلات و با همه بدی هایش.
راستی هیچوقت مطمئن نباش که بعد از رفتن دلتنگ نخواهی شد چون بعضی از دلتنگی ها را نمی توان فهمید تا زمانی که خودت در شرایطش باشی..
و این تنها نظر من است شاید که اشتباه باشد..ولی چون دوستش دارم سختی هایش را می پذیرم

سام علامه چهارشنبه 26 دی 1386 ساعت 10:42 ب.ظ http://allamehonline.blogsky.com

تند رفتی ....اینجا هیچ خبری نیست ..... اما من دلم تنگ می شود برای این خاک در بند ....برای ایران خسته تر از جانم ....

آره ... اونجا خبری نیست ! اما اینجا کلی خبر هست ... میخوام برای خودم باشم ...

سرخ پنج‌شنبه 27 دی 1386 ساعت 12:46 ق.ظ http://sorkh.blogsky.com

سلام آیدا جون من.
تو سام علامه رو نمی شناسی.
وقتی حرفی می زنه الکی نمیگه.

اما منم حرف تورو قبول دارم.

باید برای ملتم گریست نه برای امام حسین (ع)
درسته من این دهه محرم دارم از امام حسین (ع) می نویسم اما نه از ۱۴۰۰ سال پیش. از امروز ملت امام حسین (ع) .

باید برای ملتم گریست.

سلاام
از کجا میدونی نمیشناسم ؟
کلا بچه های مردادی الکی حرف نمیزنن :)))
خوشحالم که میفهمی !!

محمد پنج‌شنبه 27 دی 1386 ساعت 12:47 ق.ظ http://www.shanc.blogsky.com

سلام
واقعنا کسی که بگه من به خاطر وطنم برگشتم دروغه محضه.
چه خوبی داره که آدم دل خوش کنه؟
همش الکیه
ولش بابا ایران دیگه ایراااان نمیشه.مطمئن باش.
به یاد کوروش

معلومه که نمیشه ...

م س ا ف ر پنج‌شنبه 27 دی 1386 ساعت 01:06 ق.ظ http://sheva.blogsky.com

خب ویژگی آدما متفاوته.منم با وجود همه ی این حرص خوردن ها و اعصاب خردشدن هام نمی تونم فکر کنم که اینجا رو ترک کنم.
با اینکه اهل همونجایی هستم که به قول تو نون شیرمال شده ۳۰۰۰ تومان.شاید فقط در حد یک سفر.اما نمی تونم به زندگی در جایی غیر از اینجا فکر کنم.
اصلا هم اهل شعار نیستم و افکار ناسیونالیستی هم ندارم.اتفاقا افکارم طوریه که گاهی اطرافیانم منو متهم میکنن به وطن فروشی.
ولی ترک وطن و چشیدن طعم غربت رو برای خودم دوست ندارم.بستگی داره به روحیه ی آدما.
مگه میشه
مگه میشه
مگه میشه ترک وطن کرد
توی غربت عمری رو سر کرد
من که می دونم
تنها می مونم
سیاوش خونده تقریبا یک دهه پیش.

آره هر کی یه جوره .. آهنگشو دوس دارم ... اما ...

mxu پنج‌شنبه 27 دی 1386 ساعت 08:51 ق.ظ http://www.mxu.blogsky.com

سلام آیدا خانوم
میدونی چیه ؟؟؟ خوب معلومه نمی دونی ...!!!
اون چیزی که تو فکر میکنی اصلا صحیح نیست (این همه تو نق زدی بزار یه بارم من بزنم .)
آخه آیدا جون از تو دیگه توقعم نمی شد.
یه نگاه به فرانسه یا آمریکا بنداز ...
خوب دیدی اونجا هم که دم از حقوق بشر میزنن هیچی برای گفتن ندارن
تو فرانسش که کلی برای خودشون ........... هستن عده ای از گرسنگی دارن میمیرن و همون نون۳۰۰۰۰ تومنی هم گیرشون نمیاد .
من نمیگم کشور ما کشور خوبیه .
نه ... هرگز
اما مگه غیر از اینه که اینایی که هستن کاری برامون نکردن (فکر کنم منظورت همینه دیگه)
خوب بیا ما یه کاری برای این کشور بکنیم .
بیا تا ما آیندشو بسازیم .
هر چی باشه منت اجنبی رو سرمون خراب نمیشه .
دیگه یه آدم خارجی که بلد نیست درست راه بره جلو مون در نمیاد و بهمون بد و بیراه بگه .
میگی ایران بد ............ خوب منم میگم بد .........
اما همین بد رو میشه خوبش کرد .
فکر میکنی من برای چی رفتم درس خوندم ؟؟؟؟؟
برای اینکه یه پولی بیاد تو جیبم و فوری مثل بقیه ی جوونا زن بگیرم ؟؟؟
خوب معلومه که نه .
من درس خوندم تا اون ایرانی رو بسازم که خودم دوست دارم .
رشتم هم بازرگانی انتخواب کردم
چون به نظر من این مملکت بیشتر به یه بازرگان خوب احتیاج داره تا یه مهندس مکانیک .
بیا یه خورده نظرتو درباره ی ایران عوض کن .
میدونی اونجا چی در انتضار یه دختره ؟؟؟؟؟
پسراش که پسرن دووم نمیارن وای به حال دخترا .
من هم ممکنه یه روز به یه کشور خارجی مثل انگلستان مهاجرت کنم .
اما ...... اینکارو فقط برای پیشرفت کشورم میکنم .
شاید هم رفتم دبی
یا مثلا ژاپن
اما برای فرار از دست کشورم و بعضی از مردم احمقش (که به تعداد انگشتام هم نیستن ) این کارو نمی کنم .
خوب بازم اومدم زیادی حرف زدم
اما دلم پر بود ...... خیلی پر
تا بعد عزیزم
خدانگهدار
بازم میام ولی تا یکشنبه نیستم .

سلاام ...
کی ؟ کی اینجا رو بسازه من و تو ؟؟؟ یا یه مشت جوون معتاد و اکس خورو رپ کن و ... هزارتا چیز دیگه که واسه فرار از این فساد تو یه فساد دیگه غرق میشن ؟؟/ کی میخواد بسازه ؟ من و تو تنها نمیتونیم ... من تنهایی اصن آدمش نیستم .... میخوای بگو ترسو ... میخوای بگو بدبخت ... میخوای بگو پس فقط شعار بلدی ... هر چی دوس داری بگو ... اما من ایرانی ندارم که بخوام بسازمش ... من نمیتونم بگم دوباره میسازمت وطن ... میدونی اونوقت جام کجاست ؟؟؟ اوین !!! بهترین جا واسه من و تو ... تو دانشجویی چطور نمیدونی چی داره میگذره دورو برت ... چطور نمیدونی که دارن چی کار میکنن باهاتون ؟؟؟
کدوم مردمی که تعدادشون انگشت شماره ؟؟؟ من اون آقای روحانی رو با اون کاکل کروتیه از هم جدا نمیکنم .... من در مورد افراد خاصی صحبت نمیکنم ... من در مورد آدمایی که نمیدونم اصن کی هستن و چی هستن صحبت نمیکنم .... من از انسانیت حرف میزنم ... من میدونم توی انگلیس .آمریکا . سوئد و آلمان چی میگذره ... من میدونم که توی اروپا راحت میتونم زندگی کنم ...حداقل اینه که میتونم آینده ام رو از همین حالا ساپورت کنم !!! میخوای بگی خود خواهم ؟ حرفی نیست ... هستم ... اما اینجا نمیمونم ... من اینجا هم غریبه ام ... پس از غربت نشینی ترسی ندارم !!!!
لطفا هیچ وقت به هیچ کس نگو چیزی که فکر میکنه صحیح نیست ... هر کسی عقیده ای داره که برای خودش بهترینه ... ممنونم ..

کورش پنج‌شنبه 27 دی 1386 ساعت 10:30 ق.ظ http://kouhdaragh.blogsky.com/

درود و افرین این قشنگترین مطلبی بود که تا حالا ازت خوندم مرسییی

تنها کسی که کاملا موافق بود تو بودی ... هم عقیده ایم ...

mxu شنبه 29 دی 1386 ساعت 05:09 ب.ظ http://www.mxu.blogsky.com

mxu یکشنبه 30 دی 1386 ساعت 11:53 ق.ظ http://www.mxu.blogsky.com

سلام
از اینکه به کامنتم یه جواب دندون شکن دادی ممنون
دو سه شبه دارم بهش فکر میکنم .
حق با تو هستش .
نه ...
حق با تو نیست
حق با ... است
آدما ی رنگاوارنگ تو این دنیا زیادن
من پولی برای رفتن از این کشور ندارم (اگر هم داشتم از اینجا نمیرفتم)
ولی تو که داری .... پس چرا معتلی ؟؟؟؟(اگه اشتباه نوشتم ببخشید . منظورم از نظر دیکته ای بود.)

برو دیگه ..
آره همین الان پاشو برو
دیر میشه ها .... ممکنه آزادیا رو اونجا تموم کنن
فقط دعا میکنن منظورت از آزادی آزادی پوششی نباشه . چون اونوقته که ....
ولی در کل اگه از ایران زده شدی . و آدمای دور و برت ور دوست نداری (منظورم اقوامت نبودها) بهتر اینه که چند سالی رو بری به یه کشوری مثل انگلستان یا ... که امنیتش بیشتره
من به شخصه اصلا امریکا و کانادا رو برای سفر پیشنهاد نمی کنم .
مخصوصا برای یه دختر ..............
و در خصوص من هم بگم که اصلا فکر نمی کنم ترسو یا بدبخت باشی ولی فکر میکنم ... باشی .
(... اصلا حرف بدی نیست )
باید بگم که فقط یه کمی اعتماد به نفس نداری
شایدم داری اما پنهانش میکنی
شایدم ...
چرت و پرتامو بیشتر از یان نمی خوام ادامه بدم چون فایده ای نداره .
در ضمن مطمئن باش که اصلا نمی دونی اونجور جاها چه طورین
.... یعنی امنیت دارن ولی نه برای یه غیر وطنی اونا ...
اونم از نوع ایرانیش


در کل از اینکه به حرفام توجه داری ممنون و من اصلا قصد نداشتم نظرات روشن فکرانه ی تو و مانند تو رو نادیده بگیرم
فکر کنم من در اشتباه بزرگی به سر میبرم
شاید تو بهتر میدونی
ولی هر چی باشه من یکی دو لباس بیشتر از دو پاره کردم
نمی دونم برای حرفای یه پسر تره هم خرد میکنی یا نه
ولی من برای حرفای یه انسان مثل تو نهایت ارزش رو قایلم .

تا بعد دوست عزیزم
(دوباره مثل اینکه آمپرم زد بالا زیادی نوشتم .)
خداحافظ

سلام ..
اولا که تو که به من میگی زود قضاوت میکنم پس خودت چرا این کارو کردی؟؟
من هم اونقدر پول دار نیستم که بشینم اینجا و تصور کنم که چی میخوام و کجا میرم و دو روز بعدش کارمو انجام بدم !!! خیلی چیزا گفتن نداره ... اما خب موقعیت رفتنشو دارم ... و میدونم چقدر سختی ها رو باید تحمل کنم تا به چیزی که میخوام برسمم ...
در مورد این آزادیه پوششی که در موردش حرف زدی حرفت یک کمی برام مسخره بود البته ببخشینا ... میدونی اصلا برای پوشش نمیشه کلمه ی آزادی رو به کار برد ... هر کی هر کاری دوس داره میتونه بکنه چون خودش برای خودشه ... واسه خودش میتونه تصمیم بگیره ... اما چیزی که هست اینجا تو وطن تو اینجوری نیست ... نمیشه تصمیم بگیری برات تصمیم میگیرن .. و این بر میگرده به آزادی اما نه از نوع پوشش ... این قضایا انقدر عمق داره که دیگه وقتی واسه فکر کردن به این امور پیش پا افتاده نباشه ...
میدونی در مورد فکری که میکنی که ترسو یا بدبخت باشم یا نه ...باید بگم که هیچ اهمیتی برام نداره ..یعنی هیچ وقت برام اهمیتی نداشته که دیگران چه فکری در موردم بککن .به جز معلمام !!! خب من واسه خودم زندگی میکنم نه واسه دیگران .... (اصلا حرف بدی نیست هست ؟؟)
ممنونم ... تا بعد ..

mxu دوشنبه 1 بهمن 1386 ساعت 05:05 ب.ظ http://www.mxu.blogsky.com

سلام آیدا جون
خوب بالاخره کم آوردم
آره جلوت کم آوردم ...
خوبه ... راحت شدی ؟؟؟
از اینکه به نظر دیگران احترام میزاری ممنون ...
و از اینکه نمیذاری دیگران برات تصمیم بگیرن هم خوشحالم و همچنین از اینکه برای دیگران زندگی نمی کنی هم خوشحالم ...
هر کاری رو که میدونی صحیحه انجام بده ...
ولی فقط یه نکته رو مد نظرت داشته باش :
اینکه هیچوقت عجولانه تصمیم نگیر که پشیمانی سودی نداره

خوب عزیزم مثل اینکه این بحث ها فایده ای نداره
منم این اولین بار نیست که جلو یه دختر کم میارم ....
آدمیه دیگه کاریش نمیشه کرد
پس این بحث رو همینجا تمومش میکنم .
فقط بدون که دوست داشتم که اینا رو بهت گفتم همین

سلام ...
راحت و ناراحت من فرقی نمیاره ... من کم نمیارم .. چمیدونم اخلاقمه دیگه ... همه میگن :))))
عجولانه نمیگیرم تصمیم بابا جان من هنوز که اینجام تا ۴ سال دیگه هم هستم شایدم بیشتر ... خودتونو ناراحت نکنین خواهشا ...(چشمک)
نه واقعا فایده ای نداره ...
تو زندگی کم نیاری رفیق ... جلوی دختر و پسر که مهم نیست ...
قربونت ممنونم..

باغ گل سرخ چهارشنبه 3 بهمن 1386 ساعت 01:04 ب.ظ http://chereamie.blogsky.com

سلام . یادمان باشد که هیچگاه نمیشود هوای دل را پیش بینی کرد. شاید رفتی و دلت برای وطنت هم تنگ شد. هرجا هستی و می روی موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد