خوابشو دیدم .. خواب دیدم با هم توی خیابون قدم میزنیم .. کنارم راه میرفت و لبخند میزد .. آروم بود مثل همیشه .. باهام کلی حرف زد .. بهم یه مقدار پول داد .. یه مقدار دیگه هم بهم نشون دادو گفت اینا رو باید بدم به محمد ..من خوشحال بودم ..انگار رو ابرا راه میرفتم .. انگار خواب نبودم .. بعد از هفت سال خیلی حس خوبی بود را رفتن کنار بابا ...سبک شدم ..خالی شدم .. پرواز کردم ...
شاید اومده بود تا امیدی باشه میون این کابوس های لعنتی شبانه ی من ... شاید میخواست بگه که من مواظب تو و محمد هستم .. میخواست بگه که دخترم من هنوز هم هستم ...
شاید نه! حتما میخواسته بگه که مواظبتونه ٬ هواتونو داره٬ نگرانتونه و...
آره درست میگی :)
آیدای نازم
چه حس خوبی داشتی خواب باباییت رو دیدی
باباها عشق دنیان
آرزو می کنم این قدر تو این دنیا شاد باشی که قهقهه های بابات رو بشنوی که از شادی تو شاده
می بوسمت عزیزم...
چه خوب آیدا ..کلی خوشحال شدم.
معلومه که مواظبتون و به یادتون هست.شک نکن هیچوقت.
یاد پدر بزرگم افتادم
خدا پدرتون بیامرزه
ای روزگار...
در ضمن من شمارو لینک کردم
بازم سریزنین
ممنونم ..
مرسی شما لطف کردین :)
حتما حتما :)
سلام
خوش بحالت . بابای تو از دستت راضیه که تو خوابت میاد پیشت اما دایی من هیچ وقت تو خوابم دیه نیومد . دلم براش تنگ شده . خیلی تنگ شده ... خیلی .
خدا بیامرزدش .
برای من گریه نکن دختر کوچولویم
و مطمئن باش روزی می خندیم
دوباره می رقصیم...
و این ورق بر می گردد
بر می خوریم
و تو دختر کوچولوی من ، بی بی می شوی
و من دوباره سربازی قوی
تا خنده را به لبانت بر گردانم !..
تا عشق بازی با موجها
س.حقیقت
مرسی:)
سلام.
خوبی؟
یــادت کنــم ار شاد و اگر غمگینم
نامت برم ار خیزم و گر بنشینم
با یاد تو خو کرده ام ای دوست چنانک
در هرچه نظر کنم تو را می بینم
سلام
آیدای عزیز. ما در آن جهان تازه مجالی پیدا خواهیم کرد تا در پناه آفریدگارمان عاشق باشیم.امیدوارم خداوند همیشه همراه تو و پدرت باشد...
سلام
ممنونم:)