دختر توی آینه

ابر وباد ودریا گفتن حس عاشقی همینه ...

دختر توی آینه

ابر وباد ودریا گفتن حس عاشقی همینه ...

میدونی من؟!

میدونی من آدم حساس و شکننده ای هستم خلاف اون چیزی که همیشه نشون میدم ؟!

میدونی من دوست ندارم کسی نصیحتم کنه؟!

میدونی من بدم میاد که یکی هی مثه پتک حرفاشو بکوبونه تو سرم ؟!

میدونی من خیلی باهوشم اما خودمو میزنم به خنگی ؟!

میدونی من اگر بخوام کاری رو انجام بدم میدم و اگه نخوام نمیدم؟!

میدونی من چقدر آدم با اراده ایم اگر بخوام که باشم؟!

میدونی من بدم میاد یکی هی بهم بگه این  کارو بکن اون کارو نکن ؟!

میدونی من زود بزرگ شدم در صورتی که احتیاج داشتم بچه باشم ؟!

میدونی من آدم رویایی هستم اما با رویاهام هم مبارزه میکنم ؟!

میدونی من خیلی زود رنجم ؟!

میدونی من تحمل بدرفتاری رو ندارم ؟!

میدونی من هرچی هستم همونم؟!

میدونی من یه نفر نیستم بلکه چند نفرم ؟!

میدونی من نماز نمیخونم چون بهش اعتقادی ندارم ؟!

میدونی من چقدر خدا رو دوست دارم ؟!

میدونی من بعضی وقتا چایی تلخ و سیگارو حتی از خودمم بیشتر دوست دارم ؟!

میدونی من چند سالمه ؟!

میدونی من تو این سالها ماهها هفته ها روزها ساعت ها دقیقه ها و ثانیه ها چی کار کردم ؟!

میدونی من قیافه ی ریکی مارتین رو از هر کسی بیشتر دوست دارم ؟!

میدونی من یکی رو میشناسم که کپیه ریکی مارتینه اما ازش خوشم نمیاد ؟!

میدونی من خسته ام از اینکه هنوز دو ماه مونده تا این کنکور لعنتی ؟!

میدونی من هیچ وقت دوست نداشتم توی این کشور زندگی کنم ؟!

میدونی من هیچ احساسی نسبت به وطن و هموطنام ندارم ؟!

میدونی من الانم میتونم برم از اینجا اما هنوز جرات تنها رفتنو ندارم ؟!

میدونی من 4 یا 5 سال دیگه میرم ؟!

میدونی من چقدر صبر و تحملم نسبت به قبل زیاد تر شده انقدر که حاضرم 5 سال صبر کنم برای رسیدن به هدفم ؟!

میدونی من اصلا هدفم چیه ؟!

میدونی من فکر میکنم برادری که انقدر دوسش دارم برام نمیمونه ؟!

میدونی من اشتباه فکر میکنم ؟!

میدونی من خیلیا رو خیلی دوس دارم اما بعضی وقتا ازشون متنفر میشم ؟!

میدونی من خیلی شبیه بابامم ؟!

میدونی من دوست دارم بابامو یه بار دیگه از نزدیک ببینم ؟!

میدونی من بابامو چند بار تو خیابون دیدم ؟!

میدونی من یه پسریو از خودمم بیشتر دوست داشتم ؟!

میدونی من چقدر از دست دادم ؟!

میدونی من ممکنه هنوزم از دست بدم ؟!

میدونی من اصل دارم چی میگم؟!

هذیان های من

- اگه دوباره عاشق شی چی میشه ؟! یعنی اصن میشه ؟؟

- نچچچ ...!!

- آره میدونم نمیشه ! اما میشه دوست داشت نه ؟

- آره شاید !

- اوهوووم میشه میشه دوست داشت .ولی چه جوری ؟ اصن کیو ؟؟

- مممممممم .......چمیدونم تو میخوای دوست داشته باشی بد از من میپرسی ؟؟

- خب کسیو ندارم که دوسش داشته باشم !

- تو کسیو نداری ؟ تو ؟ تو؟

- خب نه اشتباه نکن من خیلیا رو دارم . دوسشونم دارم اما نه اونقدر که بشه باهاش زندگی ساخت !میفهمی چی میگم ؟

- نه ! خودت میفهمی چی میگی ؟؟

- اه برو گمشو بابا اصن تو ام !!! چرا هیچکس نمیفهمه من چی میگم ؟! اصن تف تو روی من که از خدا خواستم منو بفرسته این پایین تا ببینم چه خبره ! از اولشم فضول بودم !!!

(کی گفته من اعصاب ندارم خیلیم اعصاب دارم )

 

من یه چیزی باید بگم که حس میکنم اینجا نمیشه گفت ! شاید هیچ جا نشه گفت !حتی به ... حتی به خیلیا ! همونایی که همه ی زندگیمو میدونن !! نه نمیشه حتی به اونا ! شایدم فردا یادم بره !  یا پس فردا !باهاش مقابله نمیکنم اما ! حوصله ندارم دوباره الکی الکی بخوام یه غصه ی دیگه درست کنم و بد مجبور شم بذارمش روی اونای دیگه و حالا دنبال صبر و تحمل بگردم !! (اینا رو عقلم میگه اما قلبم !! اون عزیز دل همیشه زر مفت زیاد میزنه ! قلبمو میگم دیگه ! ) میدونی چیه فک میکنم چقدر کم شهامت شدم ! من که اینجوری نبودم !!

چقدر سردههههههه ... تو هم میفهمی ؟

نمیخوام...

نمیتونم بنویسم !

حوصله ی ثبت کردن خاطرات رو ندارم !

دلم نمیخواد از دلتنگیای همیشگیم بگم !

نمیخوام از کسی گلایه کنم حتی خودم !!!

 

پی نوشت : شنیدی میگن :‌ هر کسی از ظن خود شد یار من /از درون من نجست اسرار من  .

حکایت منه ... با این همه کامنتی که هر کی و هیچکی نمیدونه من چی میگم!!‌حتما من بد میگم که فهمیده نمیشه ...هوم؟ نمیدونم والا چی بگم ...