امشب تو را ...

امشب تو را ز خوبی نسبت به ماه کردم / تو خوب تر ز ماهی من اشتباه کردم

*از باشگاه که اومدم ناهار خوردم تا 5 یه فیلم باحال دیدم بعدم خوابیدم تا 7:30 که مامان اومد ... امروز کلی خسته شدم بهد از یه جلسه غیبت رفته بودم ... کلی هم بلوک های ایروبیکمو تمرین کردم !

*یه کاریه میخوام شروع کنم توی یک شرکت لوازم آرایشی و بهداشتی ... قرار نیست برم توی شرکت ...فقط با اونا کار میکنم و درصد سودم رو میگیرم .. کار معقول و قابل قبولیه ... جلسه ی معرفیشو رفتم ...دو تا کلاس گام 1 و 2 داره که میخواستم یکشنبه برم اما باید قبلش یه حساب سیبا باز میکردم برای کارم و انقدر توی بانک معطل شدم که به کلاس نرسیدم و حالا قرار شد که پنجشنبه برم ! خب اونجوری هر دو تا کلاس رو همون روز با هم میرم ... فکر میکنم از 10 صبح تا 6 بعد از ظهر باشه ... فکر میکنم دوست داشته باشم کارشو ..خب عاشق کارش نیستم که .. مثلا آزی میگه خب دوست داری این کارو ... میگم عاشقش نیستم .. اگه الان مدرک داروسازیمو بدن بگن اینم داروخانت برو حالشو ببر ممکنه از خوشحالی سکته کنم  ... اما  کاریه که میشه پول درآورد ازش و این خیلی خوبه ...

بی حرف پیش گوش شیطون کر فردا صبح میخوام پاشم برم پیاده روی ... بعدم با مامان برم تعلیم رانندگی ! برم ببینم چی کار میشه کرد ...

از وقتی باشگاه میرم یک دفعه انقدر گشنم میشه که میخوام دیوارم گاز بزنم .. نمیدونم چرا ... خانوم مربیه عزیز میگه واسه اینه که داری سنگسن کار میکنی ... میگه باید خوب بخوری ... هر دفعه میگه بچه بشین کالریهات رو حساب کن .. راحت هر چی میخوای بخوری بخور ...منم میگم باشه اما نمیکنم این کارو ...

*شنا میخواااااااممممم ... چرا نمیرررمم؟ نمیدونم !!!

*یه کاری باید بکنم .. نمیدونم من باید بکنم یا نه ! گیجم .. منتظرم ... سخت شده و وقتی سخت میشه نمیدونی باید چی کار کنی ! امیدوارم خوب پیش بره ... امیدوارم خراب نشه ... امیدوارم بونم اون کاری رو که باید ، انجام بدم .. دیگه نه واسه دل خودم ... یعنی نه تنها واسه دل خودم ! بلکه واسه یه دل دیگه .. که هیچ وقت نفهمیدم که حتی یه کوچولو هم باهام بود یا نه!شاید یه روز فهمیدم ...

* چقدر بده که آدم بترسه واسه محبت کردن .. واسه محبت دیدن ... چقدر بده غرور لعنتی که باعث میشه یادت بره محبت چه جوری بود !!!