دستان تو
برای چیدن گل های حریر پیراهنم
به سویم می آیند
و چشمانت
هزار بار دوست داشتن را
کنار گوشم زمزمه میکنند
و لبهای شب بوسه هایش را
به روی گردن بلند و سفیدم
جاری میسازند
و من
نفس هایم را
درون سینه حبس میکنم
و من
چشمانم را
به روی شب میبندم
و حلقه های گیسوان من
نوازش دستانت را تجربه میکندد
و انگشتان تو
به روی پوست سیاه گیسوان من
کشیده میشوند
و من
غرق میشوم درون بودنت .
آیدا ۱۸/۳/۸۷ |