نوشتم که نوشته باشم ...

دقیقا سه ماه دیگه همین روز میرم توی 20 سالگی ! دیگه این روزا هم با سرعت میگذره و پیر میشیم ! گرچه ما که همین الانشم پیر شدیم رفته ! مگه دروغ میگم ؟

کیبوردم خراب بود به جاش من پر بودم ... باید مینوشتم نمیشد ! کیبورد خریدم ... میخوام بنویسم نمیشه ! استغفرالله !

دو ماه دیگه مونده به کنکور ! من دارم سعیمو میکنم که خر بزنم ....موفقم میشم ! دعا کنین یه چیزی بشه دیگه حوصله ندارم حرص بخورم ! کلا نگاه و حرف اطرافیانم در من تاثیری نداره ! اما بعضی وقتا فکر میکنم اگه فلان چیز بشه خب نگاهشون خیلی متفاوت خواهد بود ! اما بازم بیخیال من واسه خودم زندگی میکنم !

سه جلسه اس که دوباره رفتم باشگاه .. اما نه همونی که تابستون میرفتم ... خانوم مربی (مامان نوشی J ) میگن حالا همینجا که عصر بیا صبح درستو بخون بعد از کنکور بیا اونجا ! منم گفتم چشم ! گرچه جو اونجا رو دوست ندارم اصلا اما فعلا مجبورم ... مهم اینه که مربیم همونه که من میخوام .

کلا آدم تنبلی هستم (شایدم بهتره بگم شیر تنبلی هستم !) ولی الان حس میکنم چقدر ایروبیک رو دوست دارم اونقدر که توی برف و بارون زمستون که خیلی وقتا به هزار بدبختی خودمو ساعت 7 صبح میرسوندم باشگاه  یا همین الان که زنگ میزنم به خانوم مربی و میگم کلاس کی شروع میشه  ؟ و میگه یه ساعت دیگه دم خونمو باش تا بریم و من نیم ساعته به چه سرعتی دوش میگیرم و حاضر میشم و از خونه میرم بیرون ! (منی که وقتی میخوام برم بیرون حداقل سه یا 4 ساعتی قبلش لازم دارم تا کارای عادیمو انجام بدم انقدر که آروم آروم کارامو میکنم !) .. . شنا رو هم خیلی دوست دارم ... اما خیلی وقته که استخر نرفتم ... همش میترسم دوباره گوشم چیزیش بشه ! اما تابستون مطمئننا میرم J

من همستر میخوام ... خیلی عشقن .. باورم نمیشد انقده خوب باشن ... اما آتی آزی یکی خریدن ... هر وقت میرم اونجا کلی باهاش بازی میکنم ...اسمشم گذاشتن جیلی ... هنوز خیلی نینیه ... دوهفته ای میشه ندیدمش ... به آزی میگم به خاطر اونم شده میام خونتون ...

چقدر هوا گرم شده لامصب ! اصن دوسش ندارم ... من نفهمیدم آخر هوای سرد دوست دارم یا گرم ! شما فهمیدین به منم بگین !

خیلی تابلوء که حس نوشتنم نمیاد ؟ اصن از این نوشته ها نمیخوام ... دلم میخواد یه چیز توپ بنویسم !

چقدر یه جوریه وقتی مجبوری هر چیزیو موکول کنی به بعد کنکور ! همه ی سیمزام رو هم آنبستال کردم ... دیگه هیچی ندارم انقدر دلم براشون تنگ میشه اما نابودشون کردم اینم واسه بعد کنکور که باید از اول بسازم ... این کنکوره لامصب فقط ویرانگره !!! خسته شدم اما مجبورم بگم نه من خوبم :دی

حالا فعلا بریم درسمونو بخونیم تا بعد !