ماه من ..

وقتی ماه جلوی پنجره ی اتاقه،احساس خوبی دارم ... وقتی توی روشنایی روز میبینمش  انگار دوباره عاشق میشم ... ضربان قلبم هنوز هم با آوردن اسمش بالا میره و من میدونم که نمیتونم از یاد ببرمش ... توی تمام لحظات عمرم انگار ثبت شده ! تمام ذهنم، تمام روحم ، تمام جسمم تسخیر شده ! تسخیر یک ذهنیت گنگ ... عشقی که سرانجامی نداره اما پایانش با پایان زندگی تلخ رویاهام همراهه ... من هنوز هم وقتی ماه رو میبینم دوباره عاشق میشم و بهش میگم که سلام من رو به رویای گم شدم برسونه ... من هنوز هم دلتنگ تمام اون شب های  پر ستاره ام  ... هنوز هم بیتابم و میدونم ماه یک روز از اون روزها خبری میاره ...