دختر توی آینه

ابر وباد ودریا گفتن حس عاشقی همینه ...

دختر توی آینه

ابر وباد ودریا گفتن حس عاشقی همینه ...

واسه همینه که دل کندن ریسکه ...

نمیدونم اینا کین دیگه دورو برم ! همین جدیدا رو میگم ... گفته بودم دوست جدید نمیخواماااااا ... گفته بودم به همین دوستای خوب دبیرستانم قانعم ! ولی خب به هر حال وارد یه محیط جدید که میشی دوست هم پیدا میکنی دیگه !! فقط یکیشونو خیلی دوست دارم و حس میکنم دختر خوبیه ! اونای دیگه هم بد نیستن اما خب خیلی با من سازگار نیستن ..البته نمیدونم میونین یا نه که من همیشه خودمو با محیط سازگار نشون میدم و هیچ مشکلی هم ندارم (البته بیشتر ظاهر امر یه همچین چیزی رو نشون میده ) یه چیزیش خیلی برام جالبه که همشون تا منو تنها گیر میارن میگن تو از فلانی خیلی بهتری یعنی من باهات احساس راحتی بیشتری دارم و تو رو بیشتر دوست دارم و از این حرفااا ... حالا این فلانی میتونه هر کدوم از این پنج شش نفر باشه !

یه بنده خدای 19 ساله ای با یه مرد 50 ساله دوست شده .. نمیدونم چرا نمیخوامم بدونم و نمیخوام هم که سناریو بنویسم ! حتی نمیدونم ازتباطشون در چه حدی هست ! اما خب تلفناشونو که میبینم ! فقط این وسط دلم واسه زن اون مرد میسوزه !

ولی حالا خودمونیمااا به کسی نگین دانشگاهم خوش میگذره هااا ... من که انگار دوباره زنده شدم ! ماها هم با همین اکیپ دوستانمون خوب میترکونیم ! چند روز پیش دو تا کلاسمونو نرفتیم همینجوری واسه خودمون چرخیدیم .به دوستم میکم چه خوبه هااا کسی به آدم کارری نداره ! هر وقت میخوای میری هر وقت میخوای میای ...  (خاطرات زیاد دارم از دانشگاه حالا میام سر فرصت تعریف میکنم براتون)

حالا هم که بیشترشون امتحان نیم ترم گذاشتن برامون باید بیفتیم رو کتاب و درس و این حرفا ... الانم که دارم میرم باشگاه گفتم بیام یه آپ بکنم که این دفعه دیر بشه میاین منو میکشین (چشمک)

خیلی دوستون دارم دوستای خوبم ...

نظرات 4 + ارسال نظر
نینو جمعه 4 اردیبهشت 1388 ساعت 02:37 ق.ظ

آره یکی از دلایلی که باعث میشه یونی رو دوس داشته باشم همین آزادیشه.اینکه رفتن یا نرفتن سر کلاس دست خودته.
در مورد دوستات هم مهم همونه که بهت بیان.من خودم روزای اول با یکی آشنا شدم که اصلا بهم نمی اومد.اون روزا حالم از دانشگاه بهم میخورد ولی بعد از مدتی دوستایی پیدا کردم که خیلی با من جور بودن و فعلا هم همونا دوستای صمیمی ام هستن و البته ارتباط بیشترم با دوستای اصلی دبیرستانمه.

آره همون دوستای بچگیمونو عشقههه (چشمک)

نهال جمعه 4 اردیبهشت 1388 ساعت 08:59 ب.ظ http://fazmetr.blogsky.com

به به !
منم همینو به خودم میگم ..اصلا به خودم قول داده بودم با هیچ کس دوس نشم ام شدم ...
اما زر زر هم خیلی میکنن ..تو همین یه سال اینقدر دارم تجربه کسب میکنم از آدمهایی که جلو روت عالین باهات به ظاهر هستن ام در باطن زیر آبی میزنن که نگو ....
بی خیال !!
این خاطرات دانشگاهو بگو تا واسه منم تجربه بشه !

آره خودمم به این دو رو بودن آدما خیلی فکر میکنم !
چشم چشم عزییزززم میگممم :)

هومن شنبه 5 اردیبهشت 1388 ساعت 09:54 ق.ظ

که این طور پس دانشگاه خوش می گذره..کلاسم که می پیچونین..(چشمک)
آره یسری از چیزای دانشگاه خیلی خوبه..
امیدوارم میانترما زودی تموم شه و همه رو هم خوب بدی..

آره بد فرم میپیچونیماااا تقریبا شورشو در آوردیممم (البته مواظب غیبتا هستیمااا (چشمک))

مرسی منم امیدوارمممم اگه بشهه

محمدرضا دوشنبه 7 اردیبهشت 1388 ساعت 12:21 ق.ظ http://www.my-style.blogsky.com/

سلام، امیدوارم خوب باشی. دانشگاه خیلی محیط عجیبیه. کاری به سیستم آموزشی ندارما، از نظر اجتماعی یه اتفاق ویژه تو زندگی هر فردیه. تو بهترین سن تو یه محیط نسبتاً بازتر نسبت به کل جامعه قرار گرفتن جالبه. امیدورام خیلی زیاد خوش بگذره و از این روزها خاطرات ماندگار برای یک عمر بسازی.

سلام
ممنونمو
آره عجیبه البته خیلی مونده تا همه ی عجایبشو بهمون نشون بده ! (چشمک)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد