دختر توی آینه

ابر وباد ودریا گفتن حس عاشقی همینه ...

دختر توی آینه

ابر وباد ودریا گفتن حس عاشقی همینه ...

نمیخوام...

نمیتونم بنویسم !

حوصله ی ثبت کردن خاطرات رو ندارم !

دلم نمیخواد از دلتنگیای همیشگیم بگم !

نمیخوام از کسی گلایه کنم حتی خودم !!!

 

پی نوشت : شنیدی میگن :‌ هر کسی از ظن خود شد یار من /از درون من نجست اسرار من  .

حکایت منه ... با این همه کامنتی که هر کی و هیچکی نمیدونه من چی میگم!!‌حتما من بد میگم که فهمیده نمیشه ...هوم؟ نمیدونم والا چی بگم ...

 

نظرات 9 + ارسال نظر
مسعود شنبه 17 فروردین 1387 ساعت 10:59 ب.ظ http://star12.blogfa.com

سلام آیدا جان
چرا حوصله نداری عزیزم؟
خوشحال میشم به وبلاگ من سر بزنی
موفق باشی
فدای تو

سرخ یکشنبه 18 فروردین 1387 ساعت 10:50 ق.ظ http://sorkh.blogsky.com

الان دارم به این فکر می کنم که چرا ماها همه اینهمه غر میزنیم . خودمو هم می گم .

مگه دنیا چقدر کثافت و پست تر از قدیم شده ؟

قدیما مردم رو با سرب داغ و سو گند ( اسید سولفوریک) شکنجه می دادند حالا با شوک و صندلی الکتریکی و ...

مردم همونقدر پست هستن فقط علم پیشرفت کرده

دنیا رو نمیدونم ! اما خودمو اطرافیانمو میبینمو میدونم !!!‌
خودت به نکته ی خوبی اشاره کردی ... اما به نظر من مردم همونقدر پست نیستن بلکه شاید هزار برابر !!!‌نمیدونم !‌
راستی چی شد که به یه همچین چیزی فک کردی؟
یعنی این پست خالیه من باعثش بود؟؟؟

سورنا یکشنبه 18 فروردین 1387 ساعت 07:15 ب.ظ http://pagah.blogfa.com

سلام به تو...
حوصله از قرن ما گذشته ...
باید ما حوصله رابگذرانیم...و ها...
برای اینکه...
نمیدانم چی بگم..
خوب
زنده باشی...
تا همیش...

امیر دوشنبه 19 فروردین 1387 ساعت 06:05 ق.ظ http://forum.hammihan.com

سلام....

چرا اینقدر گرفته ای تو!

من مطالبتو میخونم ولی اغلب چیزی نمینویسم! نمیدونم شاید بخاطر اینکه فکر میکنم یه کمی بیش از حد لازم مسائل اطرافتو تحلیل میکنی و واسه این مساله و حل شدنش هم (اگه درست باشه) باید چیزی بنویسم که به دردت بخوره! به کارت بیاد! همینطور بنویسم که خوبه و ادامه بده و.... آخرش که چی؟!

فقط این رو میتونم بگم که اینقدر سخت نگیر. حالا متوجه میشم که وقتی گفتم چرا تو کنسرت فلان کارو کردید و چرا.... در واقع کار نادرستی کردم. زندگی همینه باید ازش لذت برد و گذشت...

خب من ایندفعه عوض آدرس اون وبلاگ متروکه م (که وبلاگ اصلیم هم نبود!) یه آدرس دیگه برات میذارم. شایدم قبلا دیده باشیش ولی خب در هر حال... بهت توصیه میکنم توش عضو شی. بیای تو بحثها نظرتو بگی بحث کنی! حداقلش اینه که از تنهایی درمیای. حداقلش! (فکر نکنی فوروم منه ها! هیچ ربطی به من نداره!)

البته فقط یه توصیه دوستانست.....که خب لابد به نتیجه ش اعتقاد دارم که بهت توصیه ش میکنم!

شاد باشی....

سلاااممم ...
سخت نمیگیرم بابا ! این زندگیه دو روزه که دیگه سخت گیری نداره !‌ :)))
آخ گفتی کنسرت هوس کردم :) آره چه دعوایی کردیم سر اون (البته دعوا که نبود گفتمان بود !:)‌‌ )
ممنون از این آدرسی که دادی ...اما یه چیزی من اص تنها نیستم ... همیشه همه هستن ! حتی توی تنهایی هامم خیلیا باهامن ... :)
ولی خب ممنونم از توصیه ی دوستانت (چشمک)
تو هم شاد باشی ...

محسن دوشنبه 19 فروردین 1387 ساعت 08:42 ق.ظ http://sociologyblue.blogfa.com

چقدر بی حوصله!!
بابا غم دنیا رو بی خیال این دو روز بی خیال .....

امیر سه‌شنبه 20 فروردین 1387 ساعت 02:42 ق.ظ

بابا دست مریزاد! این پی نوشت آخریت منو کشته! کاش من جای تو اینقدر کامنت داشتم....حالا هر چی میخوان بنویسن! همین که یکی با حرفی که برداشت خودش از نوشته توئه و از ظن خودش همراهیت میکنه خب به قدر کافی ارزشی رو که باید، داره! این بده؟ یعنی هیچی ننویسن بهتره؟!

تازه با چهار نیم خط که نباید انتظار داشته باشی همه تمام منظور و هدفت از اون نوشته و حال و هوای تو توی اون ساعت و گرمی و سردی هوا و موقعیت مکانی و جغرافیایی و ... رو از نوشتت متوجه بشن...

میدونی فک میکنم خیلی تندی و اینکه زود قضاوت میکنی ! اینو یه بار دیگه ام بهت گفتم نه ؟
من هیچ انتظاری از هیچ کسی ندارم !!!:)
من اگر این ۵/۴ خط رو نوشتم برای اینه که داشتم منفجر میشدم اما نمیخواستم بنویسم !!!‌اما من تا حالا ۲ تا وبلاگ حرف تکراری نوشتم از تمام غصه هام و دردام !!!‌ میدونی که دردی از من دوا نمیکنه اگه کسی بیاد بگه بابا بیخیال غصه نخور دنیا دو روزه تو چقدر دپرسی اه خوب باش !!!!‌
از طرفی هم حالا ۱ صفحه هم اینجا نوشتم بقیه ی زندگیم که اینجا نیستم !‌بابا به خدا منم یه دختر معمولیم عادی مثه بقیه ! خیلی وقتا شاد (حالا گذری و الکی خوش ) شنگول ... کلی بقیه رو میخندوم کلی خوشم واسه خودم !‌ چرت و پرت میگم ... من اینجا رو واسه همین کار درست کردم واسه اینکه توش از غصه هام بگم واسه اینکه خالی شم حتی برای لحظه ای ... برایاینکه تکراری باشم !!! برای اینکه هر غلطی میخوام بکنم توش !!!
اما بازم میگم هر کسی از ظن خود شد یار من !!! واسه هر چیزی واسه هر جایی هر وقتی ! حتی نزدیکترین دوستم !
ببخش اگه ناراحت شدی ! منظورم با هر کی بود با تو یکی که مطمئنم نبود که خوب به خودت گرفتی ...

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 فروردین 1387 ساعت 01:06 ق.ظ

جاده می رفت و کسی همپای او پا بر نداشت
پای لنگم قصه ی تیمور را باور نداشت

راه ها می رفتن و در بی کجا گم می شدند
گوییا طول خیابان های شب ٬ آخر نداشت

زندگی یک صحنه ی بازی ست ٬ من یک قصه ام
قصه تلخ من اما ٬ هیچ بازیگر نداشت

سال ها رفت و دلم در سایه روشن پیر شد
غیر این راه مقدر ٬ چاره دیگر نداشت

چرخه ی چرخ طبیعت چرخ می زد بی درنگ
هیچ کس حال و هوا از عشق را در سر نداشت

mxu چهارشنبه 21 فروردین 1387 ساعت 04:38 ب.ظ http://www.mxu.blogsky.com

سلام
اولا که میدونم خیلی دیر شده ولی سال نو تو مبارک ... تو که منو دوست خودت نمیدونی ولی نمیدونم چرا من از رو نمیرم و هی میام تو وبت و برات کامنت میذارم شاید چون خیلی کمرو تشریف دارم ....؟!
خوب ننویس اصلا کی مجبورت کرده خاطراتت رو بنویسی ؟ هان ؟
حتما که نه ولی شاید ؟؟؟
آخه تو برای خودت مینویسی یا برای دیگرون ...
دوست عزیز تو زیبا مینویسی و نوشته هاتو دوس دارم که با همه ی کم لطفی هات هنوز که هنوزه میام تو وبت ... قدر خودتو بدون ..........................

سلام ممنونم ... تو هم همیشه لطف داری ... عید تو هم مبارک ... ایشالله سال خوبی داشته باشی .

آبی ژرف یکشنبه 25 فروردین 1387 ساعت 11:38 ب.ظ http://g-gili.blogfa.com/

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد