دختر توی آینه

ابر وباد ودریا گفتن حس عاشقی همینه ...

دختر توی آینه

ابر وباد ودریا گفتن حس عاشقی همینه ...

  چی کار میکنی دیوونه ؟ هوس کردی بمیری؟ میخوای بکشی خودتو ؟ چته ؟؟؟ چی میگی ؟؟ ببین من از تو میترسم ... تو حالت خوب نیست !! آخه احمق واسه چی مشتتو کوبوندی تو شیشه ی ما نیتور؟؟؟ وای ولی حالا خودمونیما چه خونی داری رقیق قرمز قرمز ... توی اون شیشه های خورد شده چی دیدی؟؟؟ خودکشی ؟ نهههههههههههههههههه ... تو دیوونه ای! ولی خداییشم خود کشیم دلیل خاصی نمیخوادااا .. یه جنون لحظه ای کفایت میکنه !!! بدنم میلرزه ... یخ کردم ... ترسیدم نه ؟ فک نمیکنم  از خونی که رفته باشه اینجوری شده باشم !! آخه خونی نبود که !! شاید 10 قطره ی بزرگگگ ... اما لذت بخش بود !! من که خوشم اومد !! چی ؟ سیگار میخوای؟؟؟ میدونی که الان نمیشه ! اسرار نکن ...بمیریم جلو اینا که نمیشه !! آره اصن برو بمیر چه فرقی میکنه !!! هیچیی ... حس اضافی بودن بده یه جورایی ... الان دوس داری حتی این آشغال دونی رو هم جمع کنیو بری پی کارت ! لامصب چی تو رو میکشونه به طرف درسات این وسط !! تو کی هستی اصن ؟ چند تایی ؟؟؟ خودکشی؟ زندگی ؟ کدومش؟!

نظرات 10 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 22 بهمن 1386 ساعت 10:42 ب.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
خوب خودکشی...شاید آخر نا امیدی از امیدی که بخاطرش زندگی می کرد...
زندگی یعنی مبارزه....

از این کلمه حالم بهم میخوره ! اما نمیدونم چرا بعضی وقتا ...
اما خب اینو میدونم که ناامیدی نست ! به یه جنون بیشتر شبیه تا ناامیدی !! انسان هیچ وقت نا امید نیست ! مثل من !‌
اگر زندگی رو مبارزه تعبیر کنیم همش باید بجنگیم ... مثل کاری که من میکنم ... (شاید تو هم همین کار رو میکنی !) اما بهترین تعبیر اینه که بگیم یعنی کنار اومدن !‌ یعنی صلح ... اینجوری ممکنه خیلی چیزا رو از دست بدیم اما آرامش میمونه !!!‌ اما من همه چیزو بدست میارم به جز چیزی که آرامشبخشه ... این مزخرف ترین کار ممکنه ... چمیدونم!!!

هومن دوشنبه 22 بهمن 1386 ساعت 10:48 ب.ظ http://www.hoomy.persianblog.ir

نفهمیدم چی شد ...! فقط مثل همیشه نگران شدم..

اگر نفهمیدی پس برای چی نگران شدی ؟؟ مثل همیشه ؟
و من مثل همیشه گفتم نباش ! میدونی چرا ؟؟‌ چون تجربه اش رو دارم ... این نگرانیا هیچ سودی نداره !! یه روزی من میرم اونوقت با خودت میگی عجب الکی نگران این دختره شدما ... چه الکی الکی واسه کسی که ... خودمو ناراحت کردما ... من دارم زندگیمو میکنم و فقط منم که نگران منم ... و همین برام مهمه ... نمیخوام ناراحت بشی اما واقعیته !‌آدما هیچ کدوم ارزش نگرانی و ناراحتی و وقتی که براشون میذاریمو ندارن !!!!‌ هیچ کدوم آخرش اونطوری که باید ازت تشکر نمیکنن ... حتی نمیفهمن حداقل چه قدر برای خودت ارزش داشته این نگرانیا ... آدما همه فقط خودشونو میبینن !‌منم جزو اون آدماااممم ... آدمایی که ...

de sueños سه‌شنبه 23 بهمن 1386 ساعت 12:24 ب.ظ http://since1989.blogsky.com

پشت شیشه ای، اگار کسی پنهان است.
مدفون میان خاطره دستهایت،
مدفون میان ذهن پوسیده شرم ...
پشت خاطره ها کسی پنهان است.
حتی اگر نمی بینم،
حتی اگر نمی بینم ...

علی سه‌شنبه 23 بهمن 1386 ساعت 12:29 ب.ظ http://kiansoft.blogsky.com

وبلاگ قشنگی داری آیدا خانوم بهت تبریک میگم
خوشحال میشم بتونید لینگ من ر در وبلاگتون قرار بدید
یه سر هم به وبلاگ من بزنی خوشحال میشم
اگه خواستی آشنا بشیم میتونی با من تماس بگیری
۰۹۳۵۵۱۶۲۳۵۰

هومن سه‌شنبه 23 بهمن 1386 ساعت 05:53 ب.ظ http://www.hoomy.persianblog.ir

واسه من همیشه آدما ارزش دارن .حالا من از الان به این فکر نمی کنم که در آینده تو هستی یا نه و چه اتفاقی اصلا می افته.من نمی تونم بی تفاوت باشم.الان دارم زندگی می کنم نه در آینده ای که اونو نه تو می دونی نه من... مطمئن باش در آینده هیچوقت از این نگرانیا ناراحت نمی شم.
واسه من این مهمه که کسی که می شناسمش فقط کمی می شناسمش حالش چطوره...ناراحت باشه ناراحت می شم و شاد باشه شاد....
چه برسه به کسی که یه ذره بیشتر می شناسمش و بعضی وقتا بهم می گیم دوست........همین

ببخشین هومن خیلی تند رفتم ! خیلی عصبانی بودم ... :(

سلام همسایه‌ها سه‌شنبه 23 بهمن 1386 ساعت 07:06 ب.ظ http://rezatehranii.persianblog.ir

سلام.به من هم سر بزن.خواستی لینک کن.تو سلام همسایه‌های ۲ لینک شدی

نوشزاد چهارشنبه 24 بهمن 1386 ساعت 10:30 ق.ظ http://http360.yahoo.compersianglamorousgirl_1988

دیونه ای دیگه کاریش نمیشه کرد
خدا شفات بده
برات یه دست چینی نشکن خریدم یادم بنداز برات بیارم
اون وقت تا دلت می خواد بزنشون تو در و دیوار عمرا اگه بشکنه

آره تو برو به جای من یه دخیلی چیزی ببند شاید درس شد ... (من الان وقت ندارم خودم بیام )‌
خب بگو پلاستیک خریدم دیگه ! ولی من شیشه تو درو دیوار نزدم که !! مشتم خودش پا در آورد و رفت !!! (نیشخند)‌

م س ا ف ر چهارشنبه 24 بهمن 1386 ساعت 01:56 ب.ظ http://sheva.blogsky.com

راس گفتی که دلیل نمیخواد.فقط یه جنون آنی کافیه.همه چیز تو یه لحظه اتفاق میفته.ولی به نظرم اگه هر کسی یه دلبستگی تو دنیا داشته باشه نمیتونه دست از دنیا بکشه.من که هرجور فکر می کنم نمی فهمم چطور میشه آدم قید عزیزترین آدماشو بزنه و خودشو خلاص کنه.واسه همین به نظرم خودکشی ته خطه.آخر آخرش.وقتی دیگه هیچ راهی و هیچ امیدی واسه زنده موندن نمونده.

آرش پنج‌شنبه 25 بهمن 1386 ساعت 12:22 ق.ظ http://www.setarehbaran.blogsky.com

________¤¤¤¤¤¤¤¤____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
___¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_______¤¤¤¤¤
__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_________¤¤¤¤
_¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤________¤¤¤¤
_¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_____¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤___¤¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_¤¤¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_happy _______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
__valentine_______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
___ day ____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_____________________¤¤¤¤¤¤
______________________¤¤¤¤
_______________________¤¤

ممنونم عزیز جان :)

مریم شنبه 27 بهمن 1386 ساعت 07:39 ق.ظ http://mariamaria.blogsky.com

سلام
یواش تر بذار ما هم برسیم. آخرش پیشمونی . بخاطر اینکه زنده ایی و صفحه مانیتور نداری. بعدا شاید از بی مانیتوری مردی.
ولی با همه این احوال ما مردن را که ندیدیم شاید زندگی شیرین تر باشد.

آVه از بی مانیتوریم ممکنه بمیرم ! حالا فعلا که هست !‌میدونی مانیتوره ذغال بود از این شیشه فیلترا داشت اون پودر شد ! حالا نمیمیرم فقط یکم کور میشم !‌:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد