دختر توی آینه

ابر وباد ودریا گفتن حس عاشقی همینه ...

دختر توی آینه

ابر وباد ودریا گفتن حس عاشقی همینه ...

برف...

زمین سفید و پوشیده از برف ... هنوز برف میبارد ... و من جرات این که پرده را کنار بزنم و برف را ببینم ندارم ! هنوز برف میبارد ... بالاخره پرده را کنار میزنم ... هنوز برف میبارد ... پنجره را باز میکنم ... لبخندی تلخ روی لبانم مینشیند ...  سرم را رو به آسمان بلند میکنم و خدا را شکر میگویم .. احساس میکنم هنوز هم دوستش دارم ... هم برف را هم او را ... و این چه حس خوشایندیست وقتی که فکر میکنی یخ زده ای اما هنوز به اندازه ی یک فنجان قهوه ی داغ هم که شده میتوانی گرم شوی ...

شعرهایم را نمیدانم به دست کدامین باد سپرده ام ! و دست هایم را نمیدانم به پای کدامین عشق داده ام ... و قلبم را کجا ؟ کجا گم کرده ام ؟!!!

میگویند که از دختر 18 ساله شو رو شوقی بیش از این انتظار میرود ! و منباید بگویم کدام شور و شوق ؟ کدام بیش از این ها ؟؟؟من در سن 15 سا لگی  18 سالگی کرده ام !!! حالا نمیدانم چقدر گذشته است از روزگاری که دوست داشتن را آموختم !!

نظرات 8 + ارسال نظر
عسل رز چهارشنبه 12 دی 1386 ساعت 01:41 ب.ظ http://asaleroz.blogsky.com

سلام
ایدا جون تو چقدر نا امید هستی
انسان فقط با امید زنده است
دوستدارم بیشتر باهات اشنا بشوم

منم اگه نا امید بودم الان زنده نبودم !!‌هنوز زنده ام ! خب؟:))

مهسا چهارشنبه 12 دی 1386 ساعت 06:48 ب.ظ http://www.qqqq.blogsky.com

سلام عسلم!
مبارکههههههههههههههههههههههههههه
ایشالا خونه ی نو پر از موفقیت و خوشی و سعادت باشه .
مرسی که خبر دادی.
می دونم دیر به دیر سر می زنم..راستش بیشتر از این وقتم اجازه نمی ده..شما ببخش.
ولی دختر عجب برفی بارید امرووووووووووووووز !!!!
از ۱۸ سالگی گفتی...شاید منم یه جورایی زود بزرگ شدم.
زود بزر گ شدم یا زود پیر شدم .نمی دونم!
بی خیال...بنویس ...خبرم کن...می ام . بووووووووووووووس.

سلام عزییییززززمم
چقدر خوشحالم کردی ... واقعا خیلی خوشحال شدم ...بوووووووسسسسسس ....
عیبی نداره که دیر بیای ... مهم اینه برام که میای ...
مرسی ... حتما ... قربونت ... بوووس .

سام علامه چهارشنبه 12 دی 1386 ساعت 07:08 ب.ظ http://allamehonline.blogsky.com

بقول شاملو :

برف نو .....
برف نو .....
سلام ....سلام
بنشین خوش نشسته ای بر بام
پاکی آورده ایی ای امید سپید
همه آلودگی ست این ایام

وقتی ۷ سالم بود با دیدن اولین برف پدرم برایم خواند .... خندیدم ....اما امروز خون گریه می کنم ....

هومن چهارشنبه 12 دی 1386 ساعت 07:59 ب.ظ http://www.hoomy.persianblog.ir

حالا قصدت چیه؟؟می خوای در سن ۱۸ سالگی ۱۵ سالگی کنی!!!! یا...

نیدونم ... یا هیچی ... کاش میشد ۱۵ سالگی کرد ... کاش میشد ۱۰ سالگی کرد ... اما حیف !! افسوس ..

behshad ( Booter yahoo )8 پنج‌شنبه 13 دی 1386 ساعت 12:14 ق.ظ http://www.booter-rasht.blogsky.com

salam dost aziz va Gol khobi wblaget ghashang bood va jaleb tonesty be man sar bezan va az barname haye yaho 8 final Estefadeh kon va be dostanet moarefy kon montazeret hastam khosh hal shodam behshad bye

جان کوچولو پنج‌شنبه 13 دی 1386 ساعت 04:41 ب.ظ http://khandestan.blogsky.com/

در زندگی، در نهان، به کسانی دل می‏بندیم که نمی‏خواهندمان
و از وجود آنهایی که می‏خواهندمان بی‏خبریم
و شاید این تنها دلیل تنهایی و عدم موفقیتمان باشد

به نظرت همین نیست آیدا خانوم

ولی ای کاش ادم می کردی

بیشتر وقتا آره همینه !!!! اما غلط نیست و نمیشه اینو با موفقیت یا عکسش سنجید!!!
بیخیال ... :)))

آرش پنج‌شنبه 13 دی 1386 ساعت 07:53 ب.ظ http://www.setarehbaran.blogsky.com

سلام آیدا خان عاشق
توو همین هوای برفی که شما طبع شعریتون گل کرد و کلی ذوق کردین ما توو خیابون یه ماشینم گیرمون نمیومد بیایم خونه
یخ زدیم تا رسیدیم

هه ... نمیدونم باید این حرفتو چه جوری بخونم !! با دعوا !!! یا بی دعوا !!! یه مدلیه !!! در هر صورت منم امشب کلی پیاده اومدم با یه کوله پر از کتاب سنگین سنگین ! تو همین هوای سرد یخ زدنی !!! چون ماشین گیر نمیومد !! چون خیلی ترافیک بود !! چون توی تاریکی کمتر میشه به ماشنا اعتماد کرد اونم جاهای خلوت !!!‌ چون من دخترم !!!‌ خیلی شبا مجبورم همین کارو بکنم !!! حدود یه ساعت راه رو مجبور میشم پیاده بیام !!! بعضی وقتانزدیکای ۱۰ میرسم خونه !!! اون موقع که نه هیچ موقع دیگه ای ذوق ندارم !!! اینارو هم گفتم که بدونی منم پشت الگانس بابام نمیشینم اینور اونور برم که از همه چی بی خبر باشم و فقط طبع شعریم گل کنه دوست عزیز !!!! :)

وحید هستم یکشنبه 16 دی 1386 ساعت 09:31 ق.ظ http://ghesmateman.blogsky.com

سلام ...

من حرفام اونور زدم ...

فقط اینجا هم میگم ...

نوشته های آبی توزمینه ی سفید به من آرامش میده ..

قشنگ بنویس.. دیگه قشنگ بنویس ...

من مثل تو وبلاگم رو عوض نکردم .. من هر چی نوشته بودم پاک کردم ..

وحید : غصه نخور دیوونه !!
آیدا : برو گم شو دیگه ... می بینی که خوشحالم ..
وحید : مطمئنی ؟
آیدا : ......


چی میگی آیدا ..؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد